مسلمانی سی ساله بدون اصول دین 2

ساخت وبلاگ

اصول دین اسلام

هر مسلمان که به مرحله ای از بلوغ فکری می رسد باید شروع به تحقیق بررسی کرده و در فرآیند مسلمان شدنش بپذیرد که اصول دین که بر پنج اصل است صحیح است این مرحله قابل تقلید و انجام عادت روزانه از مسلمان دیگری ندارد و هر شخص مسئول این تحقیق است و تا از دروازه اصول دین (توحید،نبوت،معاد،عدالت و امامت) نگذرد مسلمان نیست و فروع و داشتن مرجع تقلید بر او واجب نیست.

پس بیاییم کمی اصول دین را براساس کتاب قرآن و زندگی پیامبران الهی بررسی کنیم تا ببینیم اصول دین را مشاهده میکنیم؟!؟

داستانها بسیار طولانی و در موازات یکدیگر بررسی می شود تا بدانم چرا عدالت خدواند بر من احراز نمیگردد.

البته از علوم انسانی برمی آید تا من تعریف خود را از عدالت بگویم تا در معانی بر یکدیگر اختلاف سلیقه پیش نیاید.

طبق آیات الهی انسانها با یکدیگر تفاوتی ندارند چه پیامبر خدا باشی چه انسان عادی گناهکار، مبناء تقوا و برتری جستن در عمل صالح ی فرد است که به آن شخص برتری می دهد. درست است؟

البته خداوند در امور شخصی انسانها دخالت نمیکند و چه شخصی بخواهد کار خیر کند و چه کسی بخواهد کار شر یا همان گناه را انجام دهد، هم دخالتی از سمت خدا صورت نمیگیرد ولی به گواه تاریخ و اسناد و شواهد ثبت شده و غیرقابل انکار ادیان چنین چیزی برداشت نمیشود یعنی نه تنها ما شاهد عدم دخالت خدواند در نظم زندگی انسانها نیستیم بلکه شاهد دخالت او و مشاهده تفاوت بین برخی انسانها با یکدیگر هستیم.

شاید با اسامی و اشخاصی همانند حضرت موسی، عیسی، ابراهیم و و و آشنا باشید، با نحوه تولد، رشد و بلوغ و شروع دوران نبوت آنها نیز آشنا شده باشید ولی ایا تا حالا از خود پرسیده اید این افراد چگونه پیامبر و عهده دار رسالت شده اند؟

حضرت موسی به دنیا می آید یک نوزاد پسر در قوم بنی اسرائیل هم زمان هزاران نوزاد پسر بدنیا میآید بدستور فرعون باید از به دنیا آمدن نوزاد پسر که طبق صحبت معبران خواب قرار است تاج و تخت را از فرعون گرفته است جلوگیری شود پس هزاران فرزند به قتل می رسند ولی موسی به اذن (الهی) مادرش او را در سبد می گذارد تا خودش فرزند را حفظ کند. چرا؟

چرا خدواند موسی را حفظ کرد ؟ ولی هزاران فرزند را به دست شمشیر فرعونیان رها کرد؟ و شاید هزاران مادر باردار ؟؟!!

حتی پیامبر مرد بودن هم موهبتی است چون قرار است مادران قربانی در این در امر شوند.

موسی که طفلی بیشتر نیست برتری ندارد کار خیریا شری انجام نداده است از چه موهبتی بهره مند است که باعث می شود یک طفل در مقابل هزاران طفل کفه ترازو عدالت سنگینی کند و تنها او نجات پیدا کند؟

این کارگردان یا خدا با هزاران میلیون سناریو دیگر میتوانست موسی را به دربار فرعون برساند و او در آنجا رشد کند و حتی خونی از دماغ کسی نیاید.

تصور کنید شما مادر یا پدر فرزند پسری هستید که بدنیا میاد یا هنوز بدنیا نیامده و همسر باردار است که بدستور حاکمی فرزند شما کشته می شود بدون هیچ گناهی و شاید همسر شما نیز در این حادثه کشته شود چه تصوری دارید در همان لحظه بدانید که هزاران فرزند دیگر به این شکل کشته می شود و تنها خدواند مهربان و عادلل و بخشایشگر تنها یک فرزند را از این قتل عام گسترده نجات می دهد؟ یا تنها قدرت نجات یک فرزند را دارد نه بیشتر؟

مگر آن فرزند کیست؟

مگر هزاران فرزند ناتوان حتی در دفاع خویش چه گناهی انجام داده اند که شامل سخاوت گسترده خدواند نمیشوند؟

مگر این فرزندان که به گواه تاریخ حتی ده هزار گفته شده اند نمی توانند در آینده که کسی خبر ندارد قوم بنی اسرائیل را از شر فرعون نجات دهند؟

پس چرا خدواند دخالت کرد ؟ موسی را نجات داد؟

او نیز باید با عدالت باهاش برخورد میشد و به دست شمشیر فرعونیان کشته میشد نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه به دربار فرعون رفت و در ناز نعمت رشد کرد و منسب دار شد.

در ادامه رشد و بزرگ شدن موسی در حیات خودش در مصر فردی را می کشد، او یک انسان را بدون اینکه به دادگاه ببرد و ظالم بودن او را اثبات کند به قتل می رساند. و سپس فرار میکند موسی هنوز پیامبر نیست  و این قتل را در زمانی انجام می دهد که به مقام نبوت نرسیده است و خدواند عالم به این است که دارد فردی را از مرگ حفظ می کند که انسانی را در آینده می کشد ولی او حفظ می شود و مقام نبوت از او سلب نمی شود بلکه در آینده پیامبر می شود.

آیا درست است که امروز هر شخصی اگر ظالمی را دید بکشد و فرار کند و در آینده نیز مقامی شایسته در نزد خدا داشته باشد؟

قوم بنی اسرائیل به رود نیل می رسد، اکنون چه می شود؟ هنگامی ارتش مصر به دنبال آنان هستند.

موسی به اذن الهی عصای خود را به رود نیل زده و این رود از هم بازشده و موسی به همراه قوم بنی اسرائیل از رود نیل عبور می کند.

اگر بگویم فرض بگیریم این قوم ده هزار نفر بوده اند ایرادی وارد نیست؟

خدواند دخالت میکند.

اکنون در حالت معمولی خود باید چه اتفاقی میافتاد

ارتش مصر به قوم بنی اسرائیل می رسید و با یکدیگر میجنگیدند هر دو طرف از یکدیگر میکشتند هر کدام در کفه ترازو عمل خوب بد جایگاهش تغییر میکرد تا در نهایت قوم بنی اسرائیل یا آزاد میشد یا دوباره اسیر میشد

ولی

این اتفاق نیفتاد خدا دخالت کرد و یک قوم را از رود نیل عبور داد و ارتش مصر را غرق کرد.

چرا خدا دخالت کرد قومی در آن طرف رود نیل گوساله پرست خواهد شد ولی دخالت کرد.

پس عدالت کجاست؟

در یک جا ده هزار نوزاد بی گناه را اجازه قتل عام می هد و جایی دیگر یک قوم ده هزار نفری با اعمال متفاوت که ممکن است هرکدامشان جهنمی یا بهشتی باشد ولی مسلما در آنطرف گوساله پرست می شود را نجات می دهد.

آیا شما عدالت و مساوات را گویی از اصول پنج گانه است را میبینید؟

چرا خداوند اجازه دارد دخالت کند؟ چرا نظم طبیعی زندگی انسانها را عوض میکند؟

خدا دخالت کرد. دخالت برای یک نفر آیا شما عدالت و عدم دخالت دیدید؟

به سراغ زندگی پیامبر دیگری میرویم.

داستان تولد حضرت ابراهیم نیز به همین ترتیب است...دخالت فقط برای یک نوزاد پسر است.

در ادامه حیات زندگی حضرت ابراهیم به دربار حاکمی به همراه همسر زیبایش ساره می رود، آنجا چه اتفاقی میفتد؟

حاکم به قصد تجاوز به همسر ابراهیم بر می آید ولی به اذن خدواند دست حاکم در چند مرحله خشک میشود. و خدواند از دست درازی حاکم به همسر حضرت ابراهیم جلوگیری می کند.

چرا ؟ مگر ساره کیست؟ مگر ابراهیم کیست؟

مگر در گواه تاریخ میلیون ها همسران زیبا به تجاوز درآمدن در کدام عدالت میبینید که همسر یک پیامبر از نگاه سوء یک شخص در امان بماند و آن هم با دخالت مستقیم خدواند ولی دیگران مورد تجاوز قرار بگیرند...

با عدالت طبیعی :

باید حاکم به همسر ابراهیم تجاوز میکرد و بار گناهانش سنگین تر میشد و جهنمی تر میشد

ساره و ابراهیم برای دفاع کشته و شهید میشدن و بهشتی تر میشدن.

ولی نه تنها این اتفاق در حالت عادی نمیفتد بلکه نجات داده می شود و خدواند دخالت در امر انسانها میکند.

آیا عدالت دیدید؟ آیا عدم دخالت دیدید؟

حضرت ابراهیم از مراحل مختلفی رد شده تا به مقام پیامبری رسیده است. او هنگامی که پیامبر است از خدواند درخواست می کند که او در معاد و زنده کردن موجودات شک کرده است و میخواهد قلبش آرام شود.

دوباره میخوانم آیا نکته را متوجه میشوید؟

پیامبری در حال گفتگو با خدواند است و می داند که او وجود دارد و بعداز پشت سر گذراندن مراحل تقوی و عمل صالح پیامبر شده است و چون صلاحیت دارد پیامبر شده است. اما ناگهان میخواهد قلبش آرام شود و دستور میشنود پرندگانی را بکشد تا با خواندن نام آنها معاد را ببیند.

چرا باید یک پیامبر در کار خدا شک کند و همچنان پیامبر باقی بماند؟

من نیز اکنون که کمتر از پیامبری هستم که یگانگی خدواند را علم دارد از آینده و تمامی علوم باخبراست و فوق العاده از حیث شخصیت و عبادت او کمتر هستم میخواهم به من نیز معاد را نشان بدهد؟

چرا به ابراهیم نگفت بهار و زمستان را ببین و ایمان بیاور بلکه دخالت کرد و کاری فوق العاده بزرگ انجام داد تا پیامبر فقط قلبش آرام بگیرد، نه تنها مقام نبوت گرفته نشد چون در کار خدا قلبش آرام نبود،نه تنها مواخده نشد و هیچ تنبه ای برای او در نظر نگرفته شد بلکه این عمل خارق العاده را برای او انجام داد.

آیا این عدالت است؟ که پیامبری به معاد خدا شک کند و خدا دخالت مستقیم کند تا او فقط قلبش آرام بگیرد

ولی به من و میلیاردها انسان بگوید بهار و زمستان را ببینید و به معاد ایمان بیاورید. من نیز خواهان آن هستم که برای  اینکه قلبم آرام بگیرد معاد را به شیوه ابراهیم به من نشان دهد. اگر من در جایگاه ابراهیم نیستم از هر لحاظ که شما تصور میکنید چون ابراهیم را مقام والایی میدانید پس چگونه این مقام والا در معاد خدا شک میکند ولی من با این مقام پایینم نمیتوانم شک کنم ؟

و چرا باید اصول دین راه راحت بپذیرم و سریع به مرحله بعدی بروم و فروع ده گانه و مرجع تقلید انتخاب کنم؟

خب مشکل این سوالات در کجاست؟

اینها سوالاتی هستند که میتوانید با تحقیق و مطالعه بدست بیاورید بدون هیچ مشکل از دروازه اصول دین رد شوی و سپس مسلمان شوی.

بنابراین  من شروع به مطالعه کردم و همچنین از افرادی که در سنین بالا بودم سوالاتم را مطرح کردم ولی هیچ کس جوابی برای سوالاتم نداشت، سوالات جدید به ذهن من رسید، شخصی که اصول دین را نمیتواند برای  من توضیح دهد و در تعریف اصول دین مانده است چطور دارد نماز میخواند و مابقی فروع دین را انجام می دهد...؟

من از کارشناسان مذهبی نیز همین سوالات را پرسیدم بعد از صحبت بسیار که جوابی برای من نداشتند، بنده را ارجاع دادن به کتب اشخاصی که بسیار در امور مذهبی مجرب هستند. در این قسمت سوالات مهمی به ذهن من رسید که توجه به آن برای شما شاید جالب باشد :

تناقضی که من در اصول دین دیدم در قسمت بنیادین اصول دین بود که از سویی دین اسلام سن تکلیف را برای دختر نه سال و برای پسر پانزده سال گذاشته است یعنی اگر فردی به این سن رسید مسلمان است و باید فروع دین را انجام دهد پس اصول دین باید آنقدر راحت و درکش آسان باشد که یک نوجوان بتواند براحتی اصول دین را برای شما توضیح دهد ولی حتی بزرگ سالان از پاسخ گویی به سوالات من عاجز هستند.

یک دختر نه سال سن باید به راحتی یک لیوان آب خوردن اصول دین را برای شما توضیح دهد ولی نمیتواند پس چگونه اصول دینی به اینچنین پیچیده است که من فرد بالغ سی سال سن باید به آثار استاد مطهری و تفاسیر کتب مراجعه کنم ولی سن تکلیف من پسر پانزده سالگی هست پس هرچه از فروع دین انجام داده ام همش بیهوده و باطل بوده است یا دختر یا پسری که نتواند اصول دینش را چه قبل از سن تکلیف یا بعدش فراگیرد هر عمل فروع دینی که انجام دهد باطل و فقط اتلاف وقت است و باید پیش نیاز اساسی اصول دین را پشت سر بگذراند.

دینی که برای تمام قرن ها و اعصار به علم بی نهایت خدا به انسانها اعطا شده است، و همه انسانهای روی کره زمین میتوانند به چنین دینی تکیه کنند و باید برای حتی کمترین میزان عقل و شعور و بالاترین میزان عقل وشعور درکش راحت باشد به سختی گذراندن سالها از عمر یک انسان تبدیل شده است پس چگونه در اینچنین سن کمی بچه ها مسلمان میشوند ؟

پس چگونه از دروازه اصول دین رد شده اید و این خدا را پرستش میکنید؟

خدایی که هزاران پسر که هیچ گناهی انجام نداده اند رها می شوند تا کشته شوند و فقط یکی چون خاص هست و خدا او را دوست دارد نجات می دهد؟

نه عدالت خدواند بر من اثبات می شود نه برابری انسانها چه نوزادی بی دفاع باشند چه انسانی بالغ با داشتن همسری زیبا....

بیایید دوباره اصول دین را بررسی کنیم شاید فروعات و واجبات و مستحبات را کنار بگذاریم و دوباره بررسی کنیم...کارگردانی که خداوند مهربان بخشنده است را بررسی دقیق تری کنیم

بررسی ی مذهب فقط از نگاه آرمان گرایی نوعی تزریق ماده ای است برای فراموش کردن اینکه این اتفاقات نیفتاده است.

من از شما نظر میخوام ای مسلمانان

نظر علمی و درست بنویسید

من میخوام از این دروازه رد بشم.

باتشکر از وقت با ارزشی که برای خواندن این متن گذاشتید.

جغرافیای سیاسی...
ما را در سایت جغرافیای سیاسی دنبال می کنید

برچسب : مسلمانی,ساله,بدون,اصول,دین, نویسنده : bplgy5 بازدید : 226 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:33